معنی مقابل فراموشی
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
لغت نامه دهخدا
فراموشی. [ف َ] (حامص) ازیادرفتگی. حالت فراموشکار. مقابل یاد و ذکر. نسیان. (یادداشت به خط مؤلف):
آخر گفتار تو خاموشی است
حاصل کار تو فراموشی است.
نظامی.
چون فراموشی خلق و یادشان
با وی است او میرسد فریادشان.
مولوی.
و رجوع به فرامشی و فراموش شود.
مقابل
مقابل. [م ُ ب َ](ع ص) رجل مقابل مُدابَر؛ مردی نیک گوهر.(مهذب الاسماء). رجل مقابل، مرد گرامی از جانب مادر و پدر.(منتهی الارب)(از آنندراج)(ناظم الاطباء).کریم النسب از جانب پدر و مادر و در اساس گوید: رجل مقابل مدابر؛ مرد کریم الطرفین.(از اقرب الموارد).
مترادف و متضاد زبان فارسی
ذهول، غفلت، نسیان،
(متضاد) یاد
فارسی به عربی
انس، نسیان
فارسی به آلمانی
Vergessen
فرهنگ عمید
ناتوانی در یادآوری اموری که قبلاً بر شخص گذشته، نسیان،
از بین رفتن ناقص یا کامل حافظه که بیشتر در اثر ضربههای مغزی، هیستری، و بعد از الکتروشوک دیده میشود،
فارسی به ایتالیایی
amnesia
عربی به فارسی
در مقابل , برضد , در برابر
معادل ابجد
810